درد دارد ...

وقتی چیزی را کسر میکنی

که با تمام وجودت جمع کرده ای ...  

 

 

 

بیداری ..؟

آری ... بی «دار» بی «دارم»

زیرا اگر داری داشتم، یا قالی زندگی را می بافتم یا زندگی را بر دار می کشیدم...

                           پس بدان بی دار بی دارم... 

 

             

 

 

این روزها ...

 شیرم میزاره با دمش بازی کنی ولی با دلش نه ...

 

 

 

نقاش نیستم!

اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد می کشم ...

 

  

 

همه گفتند:

بخشش از بزرگان است من بخشیدم و هیچ کس نگفت چقدر بزرگ شدی

همه گفتند:

بلد نبودی حقت را بگیری . . .

 

 


رسم آدمهای دنیا شبیه رسم دریاست !..

وقتـی احساس کنند

غرقشون شدی پس میزننت ...

 

 

زندگی کن،

به ضرب المثلها هیچ اعتمادی نیست!

ماهی را هروقت از آب بگیری،

می میرد ...

 

 

 

 

 

 

نه دستانش  را آردي ميکرد... نه صدايش را نازک ...

                ازکجا به گرگ بودنش شک ميکردم ...

 

 

نقش درخت خشک را بازی میکنم . . .
نمیدانم چشم انتظار بهار باشم . . .
یا هیزم شکن    . . .

 

 

تکیه بده  . . .
اما به شانه هایی که اگه خوابت برد . . .
سرت را زمین نگذارد . . .